زوجی که برای حضور در یک عروسی در جزایر گرمسیری با یک هواپیمای کوچک پرواز می کنند، باید پس از حمله قلبی خلبانشان برای زندگی خود بجنگند و ...

داستان در مورد زن جوانی است که برای نجات زندگی مردی که عاشقش است ، تبدیل به یک هیولا می شود و...

در سال 1944 زنان یک دهکده کوچک ولزی از خواب بیدار شده و متوجه می شوند تمام مردان دهکده به طور اسرارآمیزی ناپدید شده اند...

در سال 872، بسیاری از پادشاهی‌های جداگانه که ما امروزه به عنوان انگلستان می‌شناسیم، مورد تهاجم دانمارکی‌ها قرار گرفته و تک به تک سقوط می‌کردند. در این میان تنها امپراطوری بزرگ وسکس بود که موفق به محافظت از قلمروی سرزمین خودش تحت نظر فرماندهی پادشاه آلفرد گردید. آترد قهرمان داستان ما، در چنین فضای آشفته ای از پدری نجیب زاده به دنیا آمد و توسط دانمارکی‌ها به اسارت گرفته شده و توسط یکی از آنها بزرگ شد. تقابلی بزرگ برای اون بین انتخاب کشورش یا خانواده ای که او را بزرگ کرده است ....

یک خانواده معمولی برای شروعی دوباره و نو به خانه ای جدید میروند اما در این خانه اوضاع آنچنان که به نظر میرسد خوب و نرمال نخواهد بود. رازهای سر به مهر زیادی در این خانه وجود دارند. صاحبان پیشین آن بر اثر قتل و خودکشی از دنیا رفته اند. این خانه به آن زیبایی که به نظر میرسد نیست…راز چیست؟ مشکل کجاست؟ چرا صاحبان جدید پس از دیدن موارد مشکوک از خانه نمیروند و در آن میمانند؟ این خانه چه رازی را در خود پنهان کرده؟ سرنوشت این خانواده و اطرافیان آنها همگی به خانه گره خورده اس...